دنیای عشاق
. خــوب ِ مــن ، از دست دادن بابام داره دیونم میکنه نمیدونم کسی هست حال منو درک کنه الان سه هفته صداشو نشنیدم دارم از دلتنگی می میرم کمکم کنین بهم بگین چجوری این مصیبتو تحمل کنم من خیلی بهش وابسته بودم از روزی که بابام فوت شده همه چیز دنیا برام بی ارزش شده حتی یه روزی به عاشق بودنم افتخار میکردم اما الان از همه چی بدم میاد چکار کنممممممممممممممممم خدایا تو کمکم کن راحت نوشتیم بابا نان داد بی انکه بدانیم بابا برای نان همه جوانیش را دار برای شادی روح همه بابا های دنیا که دیگه هیچ وقت پیش ما نیستن و دلمون برا دیدنشون پر میزنه یه دسته گل به زیبایی سوره حمد بفرستید یادته وقتی که رفتم درای خونه رو بستی گفتی تا لحظه دیدار سر کوچمون نشستی رفتم ودست زمونه ما روتا ابد جدا کرد در اون خونه رو بست وتو روتوکوچه رها کرد میدونم قلب قشنگت واسه دیدنم هلاکه ولی این دیگه محاله اخه خونم زیر خاکه حالا پنج شنبه شبا رو میذاریم وقت ملاقات توبشینی سر خاکم من بشم غرق مناجات بشین وبا مهربونی منواز خودم جداکن دستاتوبکش روخاکم گریه هاموبی صدا کن اگه از میون قبرم صدای گریه شنیدی بیخیال بیخیال باش انگاری چیزی ندیدی اخه وقتی که تو میری میخوام از غصه بمیرم الهیفدای چشمات میدونی بهونه گیرم بابای خوبم شهید صبورم پدر مهربونم هیچ وقت فراموشت نمیکنم تا ابد دوستت دارم فقط خدا تو رو میشناخت اما دلم میخواد از این به بعد دنیا هم تو رو بشناسه مثل من عاشق خوبیات بشه خوبیایی که هنوزم برا ما ادامه داره
.
تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام
دردِ یک اتفاق که شاید با اتقا قِ تـو
دردش متفاوت باشد ویرانم می کند
من از دست رفته ام ، شکسته ام
می فهمی ؟
به انتهایِ بودنم رسیده ام ؛
اما اشک نمی ریزم
پنهان شده ام پشتِ لبخنـدی که درد می کند
.
همین جا درون شعرهایم بمان
تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم
:قالبساز: :بهاربیست: |